پایش زلزله در تهران را هنوز جدی نگرفته ایم ، آتشفشان دماوند فعال است!
به گزارش وبلاگ سایه، بدون اغراق باید دکتر زارع را مرد شماره یک زمین لرزه و زلزله شناسی در ایران نامید؛ صدا و چهره او عمیقا با خبرهای مربوط به زمین لرزه و هشدارهای مربوط به احتمال بالای وقوع زلزله در تهران گره خورده است.
با این حال او را نمی توان فقط یک محقق نظری یا استاد دانشگاه عادی دانست که تمام وقتش به سر و کله زدن با کتاب ها و مقالات و دانشجویانش می گذرد.
دکتر زارع در عین پرداختن به پژوهش های علمی در بالاترین سطوح ارتباطش با رسانه ها و آگاهی رسانی عمومی نسبت به زمین لرزه ها در فضای مجازی مثال زدنی است.
آن قدر که دو سه سالی است عادت کرده ام وقتی خبر هر زمین لرزه ای را می شنوم، پیش از مراجعه به هر رسانه ای، صفحه دکتر مهدی زارع در فضای مجازی را چک کنم. دکتر زارع که استاد پژوهشگاه زلزله شناسی و مهندسی زلزله و عضو انجمن مخاطره شناسی ایران است، در بیشتر موارد سریع تر از هر خبرگزاری، دقیق ترین اطلاعات مربوط به زمین لرزه ها را در فضای مجازی منتشر می کند.
در چنین شرایطی اگر چند دقیقه بعد از رخداد زلزله، پیچ رادیو را باز کنید یا شبکه خبر تلویزیون را نگاه کنید، صدا و تصویر این پژوهشگر برجسته زلزله شناسی را می شنوید و می بینید که درباره آخرین رخدادهای مربوط به زمین لرزه در حال توضیح و گفت وگو با رسانه ملی است.
این اتفاق در بامداد جمعه گذشته (19 اردیبهشت 99) نیز افتاد؛ درست وقتی که تهران و دماوند با زمین لرزه ای به بزرگای نزدیک به 5 لرزید، دکتر مهدی زارع بلافاصله در صفحه اش خبر داد که این زمین لرزه در حوالی دماوند و روی گسل مشا اتفاق افتاده و بعد هم همه اطلاعات تکمیلی را از رسانه ها شنیدیم.
امروز با این استاد زلزله شناسی در شرایطی گفت وگو می کنیم که همه می خواهند بدانند وقوع این زمین لرزه در دماوند چه پیامدهایی برای تقویت احتمال وقوع زلزله در تهران دارد؟ آیا این زمین لرزه همچون دومینویی ما را وارد مهلکه ای از زمین لرزه ها در پایتخت خواهد کرد؟
در زمین لرزه بامداد جمعه هفته گذشته از نظر شما به عنوان یک زلزله شناس دقیقا چه رخ داد؟
زلزله بامداد 19 اردیبهشت براساس بررسی های اجرا شده بر اثر لغزش دو صفحه پوسته زمین در امتداد گسل مشا رخ داد. در این حالت معمولا بیشتر نیروی حاصل از جابه جایی پوسته به دو سر خط گسل و در راستای عمود بر جهت این جابه جایی صفحات وارد می شود. به همین جهت در زلزله ای که رخ داد بیشترین نیرو به سمت تهران در غرب گسل و فیروزکوه در شرق این گسل وارد شده است. میزان این فشار با توجه به بزرگای زلزله که طبق آخرین مطالعات 4.9 برآورد شده است حدود 300 تا 500 کیلوپاسکال بوده که به تنهایی نیروی زیادی به حساب نمی آید. اگر بزرگای این زلزله در حدود 7 بود این اختلاف فشار به دو تا سه هزار کیلوپاسکال افزایش می یافت.
این فشار واردشده به دو سوی گسل زمانی اهمیت بیشتری پیدا می کند که دو سوی گسل به اصطلاح قفل شده باشد و اجازه ادامه حرکت در امتداد گسل داده نشود. این نقاط با تجمع انرژی بر اثر اختلاف فشار به وجودآمده روبرو شده و ممکن است موجب تحریک گسل های مجاور شود که این نقطه تلاقی در خصوص زلزله اخیر، گسل شمال تهران است که از شمال پردیس، بومهن تا شمیرانات و شمال منطقه 22 تهران امتداد دارد.
پیش از این در منطقه دماوند چه زمین لرزه هایی اتفاق افتاده است؟ آیا شما چنین مواردی را مطالعه می کنید؟
درحقیقت بررسی رفتار زمین در نقاط مختلف طی دوران های مختلف تاریخی تا حدی امکان پیش بینی حوادث آینده را آسان تر می کند. اگر نگاهی به سوابق زلزله در محدوده گسل مشا داشته باشیم، در شرق این گسل و تلاقی آن با گسل فیروزکوه تعدادی زلزله در 10 سال اخیر رخ داده است. همچنین در نزدیکی مشا در سال 1309 زلزله مبارک آباد رخ داد. در سال 1044 در دوران صفویه در محدوده شمال و شرق دماوند نیز زلزله ای به بزرگای 6 تا 7 اتفاق افتاده است که بر اثر زمین لغزش پیش آمده در این قسمت، دریاچه تار که امروز یکی از جاذبه های گردشگری استان تهران است شکل گرفته است. همچنین در غرب دماوند در فاصله کمتر از 50کیلومتری شهر تهران نیز زلزله بزرگی در سال 1209 در زمان فتحعلی شاه قاجار با بزرگای 7 اتفاق افتاده که خرابی های زیادی را در تهران به دنبال داشته است. از آن زمان به بعد هیچ رخداد قابل توجهی در گسل مشا مشاهده نشده بود. زلزله اخیر با بزرگای 4.9 هنوز در مقایسه با سوابق این منطقه رخداد جدی به شمار نمی رود.
یعنی وقوع این زلزله با بزرگای پایین، کمکی به تخلیه انرژی محبوس در این گسل نمی کند؟
در خصوص محل وقوع این زلزله بله، تخلیه انرژی اجرا شده است. اما این تخلیه موجب فشار آوردن به صفحات و گسل های مجاور شده است. در نتیجه اگر تغییرات پوسته زمین و گسل ها را مانند حرکات دومینویی در نظر بگیریم، چه بسا که تحریک کننده رخدادهای بعدی در گسل های مجاور شود. البته با توجه به این که بزرگای آن خیلی زیاد نبوده، ممکن است تغییر تنش شدیدی اعمال نکرده باشد. در حالی که اگر بزرگای این زلزله در حدود 7 بود امکان بروز پدیده های بعدی بسیار بیشتر می شد. اما در هر صورت تعادل تنش در این منطقه با این زلزله به هم ریخته است و اگر گسل های مجاور در آستانه گسیختگی بوده باشند این زلزله حکم تلنگری برای رویدادهای آینده را خواهد داشت.
بنابراین می توان نتیجه گرفت که وقوع این زلزله به نفع ما نیست؟
دانشگرانی مثل من وظیفه دارند که در برابر چنین اتفاقاتی محافظه کارانه تصمیم بگیرند و همیشه قسمت بد ماجرا را ببینند و برای آن و پیامدهایش برنامه ریزی کنند. زیرا نمی توان با اطمینان از آنچه پیش خواهد آمد صحبت کرد. اگر طی چند سال آینده زلزله ای اتفاق نیفتد که چه بهتر! اما باید در نظر بگیریم که اگر بر اساس احتمال موجود، زلزله شدیدی در گسل های اطراف تهران رخ دهد چه خواهد شد.
آیا نمی توان زلزله های بعدی را تا حدی پیش بینی کرد؟
مساله همین است که ما با امکانات موجود یعنی بررسی تاریخچه محدود وقوع زلزله ها و سازوکار نحوه بروز یا فوکال مکانیسم شان که پس از هر زلزله بررسی می شود، امکان بررسی دقیق تغییرات زمین شناسی را نداریم. برای پیش بینی های دقیق تر رفتار زمین، نیاز به بررسی میکروژئودزی یا نقشه برداری دقیق است که امکان آن را روی گسل مشا یا گسل شمال تهران نداریم. اگر بتوانیم در بازه های زمانی بیشتر مثلا 10 یا 20ساله نحوه جابه جایی و حرکت صفحات زمین را به صورت جزئی در اطراف این گسل ها رصد کنیم، امکان پیش بینی وقوع زلزله به مراتب با دقت بالاتری امکان پذیر خواهد بود. مثلا ببینیم که آیا این گسل ها هر سال دچار تغییراتی شده اند یا در برخی سال ها بدون تغییر بوده سپس حرکتی از خود نشان داده اند. به این ترتیب می توان با دقت خوبی الگوی رفتاری زمین را در اطراف این گسل ها تعیین کرد.
دلیل این که این نقشه برداری انجام نمی شود چیست؟
امکانات مورد نیاز برای این نقشه برداری را در دست نداریم. با وجود این که مراکز لرزه نگاری در تهران و اطراف آن از سایر مناطق کشور بیشتر است اما اطلاعات به دست آمده از آنها منطبق با آخرین فناوری های روز دنیا نیست. برای مثال پس از زلزله بامداد 19 اردیبهشت، حدود 30 زلزله دیگر با بزرگای 2 تا 3 ثبت شده اما واقعیت این است که اگر توان ثبت لرزه های با بزرگی 1 تا 2 و صفر تا یک را نیز داشتیم، تعداد این لرزه ها بالای 3000 لرزه بود و اطلاعات بسیار وسیع تری برای بررسی رفتار گسل های این منطقه و پیش بینی لرزه های آینده و میزان خطرشان در اختیار داشتیم. اما با توجه به این که در شرایط کنونی این اطلاعات را در اختیار نداریم باید همیشه جانب احتیاط را در نظر گرفته و براساس فرضیات علمی عمل کنیم و به امید این که دیگر اتفاقی نخواهد افتاد نباشیم. اما این به این معنا نیست که حرف های وحشت آور غیرعلمی بزنیم.
آیا در این چند شب زلزله ای در محدوده گسل تهران که برای دستگاه های لرزه نگار موجود قابل ثبت باشد، گزارش شده است؟
در بامداد 21 اردیبهشت زمین لرزه ای در شمال گسل مشا با بزرگای 4 ثبت شده که با توجه به بزرگای آن رویداد مهمی به شمار می رود، اما زلزله ای در محدوده گسل شمال تهران گزارش نشده است. از آنجا که ما ابزار دقیقی نداریم ممکن است تغییراتی در این گسل نیز اتفاق افتاده باشد اما ابزارهای ما نتوانسته باشند آنها را ثبت کنند. اما اگر واقعا هم اتفاقی نیفتاده باشد باز هم الزاما نشانه خوبی نیست. مثال چنین حالتی اتفاقی است که در خصوص زلزله منطقه الاصنام در الجزایر در مهر سال 1359 روی داد. الجزایر در آن زمان از مستعمرات فرانسه بود و فرانسوی ها به علت زلزله خیزبودن این کشور مطالعاتی را در این زمینه شروع کرده بودند و اتفاقا از سال 58 منطقه الاصنام را تحت بررسی های زلزله نگاری قرار دادند. از زمان شروع این مطالعات تا یک سال هیچ لرزشی ثبت نشد و دقیقا یک سال پس از شروع این طرح تحقیقاتی، ناگهان زلزله معروف الاصنام با بزرگای 7.1 رخ داد که با خسارات زیادی همراه بود. بنابراین حتی اگر فعلا تغییراتی در گسل شمال تهران ثبت نشود، د لیلی بر بی خطر بودن این شریط نخواهد بود.
بجز زمین لرزه های مجاور، چه عواملی ممکن است موجب بیدارشدن گسل های تهران شود؟
اگر بخواهیم سایر عوامل خطرساز در بیدارشدن گسل شمال تهران را در نظر بگیریم، قرارگیری سد لتیان در محل تلاقی دو گسل مشا و شمال تهران به دلیل تجمع آب و فشار وارده از سوی آن به گسل شمال تهران نیز می تواند عامل دیگری برای تحریک این گسل باشد.
ضمن این که براساس مطالعات زمین شناسی در اعماق تاریخ، تعیین شده است که این گسل به طور متوسط طی ده هزار سال گذشته، هر 3000 سال یک بار زلزله شدیدی با بزرگای بیش از 7 را پشت سر گذاشته که از آخرین آنها حدود 3000 سال پیش اتفاق افتاده است. بنابراین وقوع زلزله شدیدی در این گسل دور از ذهن نیست. اما به دلیل این که نمی توانیم با دقت کافی این زمین لرزه را پیش بینی کنیم ممکن است زمان وقوع بسیار نزدیک یا در صد یا 200 سال آینده باشد. مهم این است که قطعا اکنون نسبت به 700 یا هزار سال پیش احتمال وقوع زلزله بسیار بیشتر است.
با این وجود چه درصد احتمالی به وقوع زلزله بعدی می توان نسبت داد؟
اگر بدون درنظردریافت سایر شرایط تأثیرگذار و پیشینه تاریخی منطقه، فقط وقوع زلزله 9/4 مشا یا 9/4 ملارد را که در امتداد گسل شمال تهران در سال 96 رخ داد در نظر بگیریم، وقوع این زلزله های کوچک در کوتاه مدت احتمال خطر وقوع زلزله ای بزرگ در این منطقه را شاید تا حدود 10درصد افزایش دهد. اما مسأله این است که این زلزله های کوچک تنها عوامل تحریک کننده گسل شمال تهران نیستند؛ بلکه اینها در حدود 10درصد احتمال وقوع زلزله بزرگ را نسبت به احتمالی که پیش از آن برای وقوعش وجود داشته افزایش می دهند. در مجموع زمانی که حجم اطلاعات کم باشد خیلی نمی توان برای کوتاه مدت پیش بینی دقیقی داشت و بیشتر برای بازه های زمانی بلندمدت امکان پیش بینی خواهیم داشت. به عبارت دیگر هرچه بازه زمانی کوتاه تری را در نظر بگیریم میزان عدم قطعیت پیش بینی بسیار بیشتر خواهد بود اما اگر اثر آن را برای بازه های زمانی بلندمدت بررسی کنیم میزان عدم قطعیت پیش بینی کاهش می یابد. در این حالت یکی از بهترین راه چارهها برای کاهش عدم قطعیت پیش بینی ها، افزایش داده های موجود است که می توان با افزایش تعداد دستگاه های لرزه نگار با دقت آن را تأمین کرد.
چنین کاری به چه تجهیزاتی نیاز دارد؟
اگر بخواهیم پوشش خوبی در محدوده تهران ایجاد کنیم حداقل نیاز به نصب صد ایستگاه لرزه نگاری خواهیم داشت. در حال حاضر ، در داخل تهران 12 ایستگاه و در محدوده خارج شهر حدود 30 ایستگاه داریم که البته معمولا برخی از آنها خراب بوده و قادر به ارائه خدمات نیست و با توجه به شرایط کنونی تحریم ها علیه کشور، امکان تعویض یا تعمیر آنها به سادگی فراهم نیست. به همین دلیل راه چاره دیگر برای افزایش اطلاعات درخصوص تغییرات زمین می تواند افزایش حجم و دقت سوابق چندصدساله تا چندهزارساله منطقه باشد. البته برای تعیین سن نمونه ها و بررسی شواهد تاریخی زمین شناسی نیز به تجهیزات دقیقی نیاز است.
در حال حاضر چنین امکاناتی برای بررسی شواهد تاریخی در کشور فراهم است؟
برای گسل شمال تهران تا حد زیادی چنین مطالعاتی اجرا شده که بخشی از آن با کمک امکانات داخلی و بخشی در اثر همکاری های بین المللی با یکی از مراکز پیشرفته زلزله شناسی در فرانسه در سال های 78 تا 88 به دست آمده است. بر این اساس می توان گفت که ارتباطات بین المللی در این حوزه می تواند کمک شایانی به افزایش اطلاعات ما درخصوص پیشینه منطقه داشته باشد. زیرا هم امکان تبادل فکری میان محققان به وجود می آید و هم می توان از تجهیزات به روز و فناوری پیشرفته موجود در مؤسسات دیگر برای بررسی منطقه بهره برد تا با دقت بیشتری بتوان نتیجه گیری کرد و میزان عدم قطعیت پیش بینی های آینده را کاهش داد. البته مراکز معتبری که بتوانند چنین همکاری هایی داشته باشند در دنیا بسیار محدود هستند.
با در نظر دریافت تمام این شرایط به نظر شما چه میزان بودجه ای برای تأمین تجهیزات مورد نیاز برای رصد زلزله شناختی در کلانشهر تهران مورد نیاز است؟
در سال 96 پس از زلزله ملارد در برنامه ای همین سوال را از من پرسیدند. در آن زمان براساس برآوردهایی که داشتم پاسخ دادم حدود 30 تا 50میلیارد تومان. اما براساس تغییر نرخ های امروز شاید این عدد به حدود 200 تا نهایت 500میلیارد تومان افزایش یافته باشد که در مقیاس بودجه های کلان کشوری رقم قابل توجهی نیست.
با این وجود از نظر شما چرا تا به امروز اقدامی جدی برای تأمین این نیاز صورت نگرفته است؟
مساله زلزله تهران مساله خاصی است و باید آن را از رصد و پایش سایر مناطق کشور جدا کنیم. در کلانشهری مانند تهران در دنیای امروز باید بتوان هشدار زودهنگام دریافت کرد و براساس آن جریان گاز و آب شهر قطع شود یا متروهای در حال حرکت کاهش سرعت پیدا کند و ... تا میزان خسارت به حداقل میزان ممکن کاهش پیدا کند. به عنوان مثال در شهری مانند استانبول حدود 400 حسگر پیش آگهی نصب شده است که به صورت اتوماتیک جریان گاز و برق را در هنگام وقوع زلزله قطع خواهد کرد. ما نیز در کشور مجموعه های دانش بنیانی داریم که در زمینه تولید محصولات مرتبط مانند شتاب سنج و حسگرهای قطع جریان گاز شهری فعال هستند، اما بیشترین مشکل حال حاضر پایش و رصد زلزله در کشور، نبود رویه واحد و اقدام هم جهت است. به نوعی می توان گفت هریک از نهادها و سازمان های مرتبط در این حوزه خودشان می خواهند مدیریت امور را به دست بگیرند و هیچ یک حاضر به همکاری کامل با دیگری نیست. به نوعی هرکدام به بخل مدیریتی دچار شده اند؛ یعنی نه فقط اقدام مقتضی برای پیشبرد کار نمی کنند و از طرفی برش کافی در دولت برای دریافت بودجه مورد نیاز و پیشبرد کارها را ندارند، بلکه دوست ندارند فرد یا نهاد دیگری نیز این امور را به دست بگیرد. به همین دلیل به شدت نیاز به یک متولی یا فرد بزرگی با قدرت اجرایی کامل برای هدایت این اقدامات، تأمین بودجه و بهره برداری کامل از ظرفیت های موجود در کشور مورد نیاز است.
آتشفشان دماوند فعال است!
در برخی خبرگزاری ها پس از وقوع زلزله بامداد 19 اردیبهشت مشا این حدس مطرح شده بود که نزدیکی کانون زلزله به آتشفشان دماوند ممکن است تلنگری برای فعال شدن مجدد دماوند بوده باشد. دکتر زارع در این خصوص پاسخ می دهد: آتشفشان دماوند از نظر زمین شناسی آتشفشان فعالی است که انفجار قله آن خاموش شده است و می تواند به شرایط انفجاری برود. محدوده آتشفشان دماوند را نباید فقط قله آن در نظر بگیریم. محدوده اتاق ماگمای این آتشفشان تقریبا در ناحیه ای به شعاع 7 تا 8 کیلومتر ادامه خواهد داشت. همچنین نزدیک ترین لایه گرم آن در فاصله 3000 متری زمین واقع شده است که اتفاقا از این جهت منبع بسیار خوبی برای تأمین انرژی از روش زمین گرمایی خواهد بود. بنابراین می توان گفت که نه تنها گسل های اطراف این آتشفشان بر فعالیت اتاق ماگمای آن اثر خواهد داشت بلکه حتی خود دماوند نیز بر تغییرات گسل های اطرافش اثرگذار خواهد بود. اما این که زلزله ای با بزرگای 4.9 بتواند در انفجار قله دماوند اثرگذار باشد خیلی قابل استناد نیست. معمولاً برای فعال شدن انفجار قله آتشفشان یکی از شواهد قابل مشاهده بروز لرزه های ولکانیکی است. اکنون شاهدی برای انفجار قریب الوقوع در اختیار نداریم. وی در خصوص امکان بررسی لرزه های ولکانیکی محدوده دماوند می افزاید: تجهیزات ما برای ثبت این لرزه ها بسیار اندک است. بنابراین شاید بتوان گفت که اکنون در مرحله بی خبری و خوش خبری قرار داریم. با تجهیزات موجود خیلی نمی توان انتظار داشته باشیم که رفتار انفجاری دماوند را زودهنگام پیش بینی کنیم.
خطاهایی که در مقابله با زلزله باید کنار گذاشت
بسکمک از رفتارهایی که ما در روبروه با بلایای طبیعی به ویژه زلزله بروز می دهیم، نه تنها به کاهش آسیب کمکی نمی کند بلکه می تواند به افزایش خسارت های جانی ناشی از حادثه منجر شود.
به گفته دکتر زارع این رفتارهای غلط می تواند در سطح کلان کشور و حتی رفتارهای فردی ما مشاهده شود که با توجه به امکان بالای وقوع زلزله در کشور باید به آنها توجه ویژه تری داشته باشیم:
1- مدیریت علمی و تخصصی در برخورد با زلزله و بلایای طبیعی وجود ندارد یا به عبارتی کار به دست کاردان سپرده نمی شود.
2- آموزش های عمومی به صورت جدی در برابر حوادث طبیعی صورت نمی گیرد و معمولا آموزش های موجود به روز و کارآمد نیست.
3- برخورد موسمی و کوتاه مدت در برابر زلزله و سوانح طبیعی می شود، در صورتی که این موارد نیاز به کارها و تصمیم گیری هایی در سطح کلان دارد. معضلی مانند زلزله تهران نمی تواند به یکباره حل شود. بنابراین باید به فکر راه چارههای اساسی برای کاهش تبعات بروز این بلایا باشیم.
4- انتظار معجزه از سوی متخصصان این حوزه داریم. اطلاعات متخصصان هر حوزه ای وابسته به داده ها و اطلاعات علمی و ابزاری است که برای جمع آوری اطلاعات در اختیار دارند، بنابراین نمی توان فراتر از اطلاعات موجود از آنها توقع پیشگویی داشت.
5- زلزله را جدی نمی گیریم. کشور ما در منطقه زلزله خیزی واقع شده است و باید بپذیریم که هر زلزله ای که می آید آخرین زلزله نخواهد بود. در نتیجه باید این موضوع را در مدیریت راهبردی کشور، نحوه ساخت وساز و عمران و حتی سبک زندگی فردی در نظر بگیریم. بسکمک از رفتارهای اشتباهی که به تقلید از کشورهای دیگر وارد کشور ما شده مانند نماهای شیشه ای، با شرایط بومی کشور همخوانی ندارد و کارایی مناسبی نخواهد داشت.
گوش به شایعات بی پایه نسپارید!
در هفته ای که گذشت شاهد بسکمک پیام ها در فضای مجازی بودیم که علاوه بر ایجاد دلهره بدون شواهد علمی این حس را منتقل می کردند که شواهد دقیقی در دست است که زلزله بعدی تهران در راه است اما دولت از بیان آن به مردم خودداری می کند. این موضوع را با دکتر زارع مطرح کردم.
وی در پاسخ بیان کرد: خبرهای موجود باید براساس اطلاعات و ابزار موجود بیان شوند. در نتیجه از آنجا که تجهیزات ما در حدی که باید هنوز زیاد و دقیق نیست، نمی توان خبرهای موثق و دقیقی در خصوص زلزله های آینده به دست آورد. پس این حرف که خبرهایی هست و به ما نمی گویند در این مورد قابل پذیرش نیست. همه ما می دانیم اگر زلزله ای که بخواهد در تهران بیاید زلزله بزرگی خواهد بود، بنابراین این موضوع با این حجم تبعاتی که در پی خواهد داشت موضوعی نیست که کسی از آن خبر داشته باشد و بتواند آن را از سایرین مخفی کند.
عسل اخوان طهرانی - گروه دانش روزنامه وبلاگ سایه
منبع: جام جم آنلاین